اخیرا جملهای را بر روی اکانت چروند در اینستاگرام منتشر کردم:
چیزی که دوست دارم، این است که با فردی ملاقات کنم که بتوانم کلاهم را بهنشانهی احترام به او از سر بردارم و بگویم: << متشکرم که متولد شدی، هرچه بیشتر زنده باشی، بهتر است.>>
ماکسیم گورکی
What I’d like is to meet a man I could take off my hat to and say: “Thank you for having got born, and the longer you live the better.
Maxim Gorky
و از فالوئرها درخواست کردم که اگر فردی با مشخصات فوق در زندگیشان وجود دارد، او را زیر جمله منشن کنند. چند ساعت بعد که به آن پُست سر زدم، به موردی برخورد کردم که برایم جالب بود و تمایل دارم برای شما هم مطرحش کنم.
برخیها دوستانشان را منشن کرده بودند، برخیها پدر و مادرشان را، برخی همسر و شریکعاطفی و برخی هم معلمین خود را.
برایم جالب بود که در بین معلمها، محمدرضا شعبانعلی بیشترین تعداد منشن را داشت. و البته افراد سرشناسی که سمینارها و کلاسهای موفقیت و انگیزشی پرمخاطب را برگزار میکنند، در لیست منشن شدهها جایی نداشتند! همانهایی که به نظرم برای مخاطبانشان فرقی ندارد که در همایش آنها شرکت کنند و یا در یک کنسرت. چرا که تاثیر سخنرانی آنها و کنسرت، در یک حد است و فقط یکی دو ساعت سرگرمی و سرخوشی ایجاد میکند. حتی شاید بتوان آنها را با قبرستان نیز مقایسه کرد. پس از حضور در قبرستان، تا یکی دو ساعت بعدش به فکر تغییر در زندگی هستیم و معمولا تاثیرش بیش از یکی دو ساعت نیست. و بارها نیز این موارد را در چروند مطرح کردهام. البته نمیشود این مورد را در نظر نگرفت که هر کس بر اساس شرایط خود و انگیزهها و دغدغههایش، معلمین و افراد تاثیرگذار در زندگیاش را انتخاب میکند.
و البته من نیز این حق را دارم که مخاطبینم را انتخاب کنم.
همان شب پیغامی از دوستی دریافت کردم که با تلههای موجود در اینستاگرام آگاه است. همان تلههایی که محمدرضا شعبانعلی در مطلب شهرت در میان اقلیت بدین صورت مطرح کرده و برایتان تیتروار میآورم:
- انسان از متوسط کسانی که او را میشناسند چندان فرار نمیرود.
- انتظار ما از خودمان، تا حد زیادی بر اساس انتظاری که دیگران از ما دارند شکل می گیرد.
- وقتی شناسندگان خود را انتخاب میکنی، به تدریج رفتارهایی را هم انتخاب میکنی که بتوانی آن افراد را هدف قرار دهی و به دایرهی شناسندگان خود جذب کنی یا در دایره شنوندگان خود حفظ کنی.
- قبیله را جمعیت قبیله نمیساخت. بلکه مرزهای قبیله میساخت و همهی آنهایی که عضو قبیله نبودند. قبیله را در یک جامعهی صد هزار نفری، فقط با هزار نفر عضوش نمیشناختند. بلکه با نود هزار نفری که عضوش نبودند میشناختند.
محتوای پیغام این بود:
تو شبیه فالوئرهایت شدهای یا فالوئرهایت شبیه تو؟
فکر کنم جواب را در همین مطلب دادهام.
پینوشت نامربوط: تمایل دارم در خصوص معلمینی هم بنویسم که تجربیات خودشان را (که بعضا علمی هم نیستند) با مبالغ گزاف به مخاطبانشان میفروشند. حتی فتوا میدهند و خرید و استفادهی دو نفر همزمان از مطالبشان را حرام اعلام میکنند و میگویند “بگذارید هر کس خودش هزینهی رشدش را پرداخت کند” و گویا هزینه از نظر آنها، صرفا اسکناسی است که به جیب تولیدکنندهی محتوا میرود. بابت یک فایل صوتی که صدها نفر خریدار دارد، مبلغی را دریافت میکنند که از هزینهی مشاوره توسط بهترین روانشناسها که وقت خود را فقط به یک نفر اختصاص میدهند، بیشتر است. یک مطلب رایگانِ باکیفیت از خودشان منتشر نمیکنند و فقط به فکر فروش محتوای غیرعلمی هستند. اگر هم محتوایی رایگان منتشر کنند، صحبتی ابتر است که میبایست برای به دست آوردن صحبت کامل، محتوایی را خریداری کرد. همانهایی که از ایران و شرایط ایران و سیستم آموزشش و …. مینالند و به فکر تربیت نسلی هستند که باعث ساختنِ ایرانِ بهتری شوند اما گویا در ظاهر نمیدانند که دکان و نان چربشان، از شرایط فعلی آموزش در ایران و نسل فعلی ایران ایجاد شده است و گویی در قرن ۲۱، آموزش را مخصوص طبقهی مرفه جامعه میدانند. هنگام مواجه با چنین افرادی، این جمله برایم تداعی میشود:
You can’t piss on me and tell me it’s raining.
3 دیدگاه ها. دیدگاه جدید بگذارید
ممنون من کانال تلگرامتون هم دنبال میکنم محتوای سایت هم واقعا عالی و دقیق نگارش شده مرسی که هستید
بسیار عالی ممنون از مطالب مفیدتون
سلام
در کانال تلگرام چروند محتوای خوبی دارید و همچنین در سایتی که راه اندازی کردید.
برای شما آرزوی موفقیت دارم.
مستدام باشید.