پس از تبوتاب دورههای MBA گویا به جو و تب دیجیتال مارکتینگ و Digital Marketing Expert و Digital Marketing Specialist شدن نزدیک میشویم. این مطلب را به عنوان مقدمه مینویسم و ممکن است حرف خاصی هم نداشته باشد اما امیدوارم که به یک سلسلهای از مطالب تبدیل شود. مدتهاست که تمایل دارم در موردش حرف بزنیم و اکنون بدون اینکه بدانم چه میخواهم بگویم و بدون ترتیببندی، شروع به نوشتنش میکنم.
به جرات میتوانم بگویم که کمتر کسی را مثل خودم سراغ دارم که از ۲۰ سالگی تا به امروز که ۳۳ ساله است، در کنار خودآموزی، سالی حداقل ۱۰ کلاس و دوره مختلف شرکت نکرده باشد به این امید که شاید در یکی از آنها، نکاتی عجیب غریب و دست اول و بکر ارایه شود. اما با یقین میتوانم بگویم که در هیچ کلاس MBA (جو سالها قبل) و در هیچ کلاس Digital Marketing ، خبر خاصی نیست!
اصلا برایم عجیب است فردی که به دنبال دیجیتالمارکتر شدن، آن هم در ایران است، چرا نیاز به کلاس و دوره و … دارد؟ آیا نمیتواند دنیایی از مطلب را در اینترنت بخواند؟ آیا چندین Case Study مختلف را نمیتواند با یک جستجوی ساده در اینترنت به دست آورد؟ آیا منابع ارزشمندی را در جلوی روی خود نمیبیند؟
اصلا دیجیتال مارکتری که نتواند سرچ کند و تحقیق کند و نتواند آپدیت باشد، به چه کاری میآید؟
افرادی که دورههای دیجیتال مارکتینگ را برگزار میکنند، کدامشان تجربه موفق در برگزاری یک کمپین دیجیتال دارند؟ آیا اصلا کمپین دیجیتال موفق در ایران وجود داشته؟ آیا اگر موفق بوده، به طور اتفاقی موفق شده یا برگزارکنندگان آن به موفق شدنش ایمان داشتند؟ و یا سعی میکنند که موفق نشانش دهند؟
هیچ دورهی دیجیتال مارکتینگی وجود ندارد که حتی شرکت کردن در آن، نسبت به اینکه خودمان سرچ کنیم و بخوانیم و ببینیم و بشنویم، کارایی داشته باشد حتی اگر استادانش از مدیران بزرگترین شرکتهای ایران باشند. در اینترنت به راحتی میتوان به مطالبی دست پیدا کرد که با قلم و یا زبان مدیران بزرگترین شرکتهای دنیا باشد.
متاسفانه هیچ قرص و نکته و شعبدهای برای هیچکاری وجود ندارد. اگر قرار باشد همه با فرضا ۱۰۰ ساعت کلاس رفتن، دیجیتال مارکتر شوند، وضعیت کسبوکارهای اینترنتی در کل جهان خیلی بهتر از امروز بود. دیجیتال مارکتر شدن صرفا با خودآموزی و کار کردن و شناخت ابزار و آزمون و خطا به دست میآید. همانطور که MBA را در ساختمانهای لوکس آموزش میدهند اما برترین مدیران دنیا در کف خاکی کارخانهها و شرکتها به وجود میآیند.
تنها خروجی این کلاسها، افرادی است که اندازه یک بند انگشت اطلاعات دارند (بدون اینکه ابزار را بشناسند، مثل تفاوت مهندسین دانشگاه رفته و کارگرهای سر ساختمان رفته) و در مورد همه چیز صرفا با توجه به علایق خودشان نظر میدهند. برای مثال:
- به نظرم فلان کار رو انجام بدیم و با فلان روش بخواهیم مشتری جذب کنیم، جواب نمیده.
- چرا جواب نمیده دیجیتال مارکتر عزیز؟
- آخه من خودم با این روش و با این کار، جذب نمیشم.
- دیدی فلان شرکت با کمپینی که برگزار کرد، چقدر خودش رو خراب کرد و به برندش آسیب زد؟
- چرا دیجیتال مارکتر جان؟ از کجا میدونی؟ دیتا و اطلاعاتی از نتایج کمپین داری؟
- نه خب مشخصه که خراب کرده. ببین آمازون و گوگل و اپل چجوری کمپین برگزار میکنن. من اصلا از کمپین اون شرکت خوشم نیومد. کمپینش باعث آسیب به برندش شده (صرفا چون خودش خوشش نیومده، پس کمپین شکست خورده).
امیدوارم اگر زمانی قصد کردیم که مختصص دیجیتال مارکتینگ شویم، بر اساس واقعیت نظر دهیم. با اعداد و ارقام. در مورد چیزی که واقعا اتفاق داده است نظر دهیم نه چیزی که صرفا فکر میکنیم اتفاق افتاده است و یا دوست داریم اتفاق افتاده باشد.
و اینکه بدانیم طبق تجربه،
۸۵ درصد کمپینهای دیجیتال مارکتینگ به شکست میانجامند
و مطالعهی کیسهای مختلف، صرفا به ما میگوید که با چه روشها و متدهایی احتمال شکستمان بیشتر است (نه اینکه با چه روشهایی قطعا موفق میشویم) و یک دیجیتال مارکتر، پیش از آنکه توانایی طراحی و اجرای یک کمپین موفق را داشته باشد، باید بتواند که کمپینی را طراحی و اجرا کند که احتمال شکستش کمتر باشد نسبت به کسی که بدون کوچکترین دانشی، دست به طراحی و اجرای یک کمپین دیجیتال مارکتینگ میزند.
2 دیدگاه ها. دیدگاه جدید بگذارید
اینکه خودآموز موضوعی را یاد بگیریم خیلی خوب است؛ من تجربه خوبی دارم برای همین در حوزه دیجیتال مارکتینگ هم همین روش را پیش گرفتم. همچنین عنوان وبلاگ شما هم من رو ترغیب کرد که نوشته های وبلاگ رو دنبال کنم.
سلام
حق با شماست و خودآموزی با این همه منابع گسترده خیلی بهتره. اما به نظر من بعد از اینکه خیلی از منابع رو خوندی و دیگه آشنایی نسبتا خوبی پیدا کردی، شرکت در یک کلاس خوب برای جمعبندی و همینطور پرسیدن سوالات احتمالی میتونه کمک کننده باشه.