” تصادفی نیست که در فرهنگهای آن سر دنیا، رسم و رسومات و احترام خاصی برای زمان تنهایی وجود دارد. در دوران بلوغ، سرخپوستان جوان آمریکایی و بوشمنهای آفریقایی از مردمشان جدا میشوند و روی نوک قلهها مینشینند و یا در بیشهزارها قدم میزنند تا هدفشان را پیدا کنند.
معلمهای بزرگ مانند مسیح (ع) و محمد (ص)، همگی در تنهایی و خلوت، الهام میگرفتند. همینطور میلیونها راهب و عارف و جویندهی حقیقتی که پای جای آنها گذاشتهاند.
تکتک ما یک مکان مقدس میخواهیم. جایی که تلفن زنگ نزند. ساعت یا روزنامهای نباشد. جایی که بتوانیم ترازنامهی مالی بانکیمان را فراموش کنیم. حال چه این مکان گوشهی اتاقخواب باشد، چه نقطهای در بالکن یا در جنگل. در هر حال، آنجا جای تامل و خلوت ماست. “
قسمت ۱۷ از فصل ۸ – کتاب صوتی راحت باش گیر نده – اندرو متیوس
صفحه ۱۱۸ از نسخه pdf انگلیسی کتاب Follow Your Heart (Life Changes When We Change) – Andrew Matthews
نمیدانم که بگویم این کتاب را بخوانید یا نخوانید. با توجه به اینکه من روزی ۲ ساعت در مسیر رفتوآمد به محل کار هستم، معمولا این زمان را با گوش دادن به فایل صوتی و کتاب صوتی پر میکنم و فکر نمیکنم اگر قرار باشد این کتاب را بخوانم، یتوانم از اول تا آخرش بخوانم. اما فایل صوتی آن را توانستم گوش کنم چرا که زمان خیلی کمتری نسبت به روخوانی لازم دارد. اگر شما هم تمایل داشتید آن را گوش کنید، میتوانید از طریق اپلیکیشن نوار دریافت کرده و گوش کنید. نسخهی pdf آن را نیز که به زبان انگلیسی است، در بالا برایتان گذاشتم تا در صورت تمایل دانلود کنید.
برخی مواردی که در این کتاب بود را برایتان مینویسم:
- تو برای خودت کار میکنی نه برای رییست. اگر کارت را خوب انجام ندهی، ضرری که به خودت میرسد بیشتر از ضرری است که به رییست میرسانی. (قبلا در این مورد مطلبی با عنوان فقط کمی فراتر از وظایف شغلی نوشته بودم)
- اگر کاری را که انجام میدهی دوست نداری و شور و اشتیاقت به انجام کاری که دوست داری را سرکوب کنی و این سرکوب کردن را چند سال ادامه دهی، پس از چند سال خودت هم دیگر نمیدانی که چه کاری را دوست داری و یا دوست داشتی انجام دهی.
- هر اتفاق تلخی که برایت میافتد و یا هر فرد ناسالمی که سر راهت قرار میگیرد، برای این است که به درسی که قرار است آنها به تو دهند، نیاز داری. اگر درس را یاد نگیری، مدام تکرار خواهد شد.
- اگر فکر کنی که زندگی مبارزه است و باید با آن جنگید، زندگی نیز به جنگیدن با تو ادامه میدهد و در مبارزه با زندگی، همیشه زندگی برنده میشود. درد، اجتنابناپذیر است، اما بدبختی را خودت انتخاب میکنی.
- در دنیا دو حس بیشتر وجود ندارد. عشق و ترس. تو حسادت میکنی، چرا که میترسی کسی از تو بالاتر باشد. از دیر آمدن شوهرت نگران و عصبانی میشوی، چرا که میترسی به تو خیانت کرده باشد. بهتر است قبل از عصبانیت و نتیجهگیری، ببینی که از چه چیزی ترسیدهای و در مورد ترسهایت فکر کنی.
- اگر به کاری علاقه داشته باشی و تعادل روحی و جسمی را هم در زندگیات حفظ کنی، شاید ۱۰ سال طول بکشد که در آن کار، سرآمد شوی. منظورم این است که به تفریحت هم برسی، به خانواده و دوستانت هم برسی، به معنویاتت هم برسی و ….، اما اگر بخواهی که به صورت شبانهروزی در مسیر کاری که دوست داری، تلاش کنی، شاید ۲۰ سال طول بکشد که در آن سرآمد شوی.
- از منظر انسانی، منطقی است که یا تو خودت مسیر زندگیات را انتخاب کنی یا اینکه از قبل مشخص شده باشد (تقدیر و سرنوشت). من فکر میکنم که هر دوی اینها میتواند همزمان با هم اتفاق بیافتد. یعنی ما میتوانیم مسیر از قبل مشخص شدهای را ادامه بدهیم و در عین حال، انتخابهای خودمان را هم بکنیم. آدمهای بزرگ، از طریق تلاش روزانهی دائمی به بزرگی رسیدهاند. ممکن است آنها راهی برای رفتن داشتهاند ولی منتظر کسی نشدهاند که آنها را از جاده بگذارند.
پینوشت:
اخیرا اغلب زمانِ تنهایی من در روزهایی که میتوانم خیلی زود بیدار شوم، با عسلجان میگذرد و من مینشینم و او هم مینشیند و به من نگاه میکند. گربهای که به تازگی در حیاط ما دو بچه به دنیا آورده و ماندگار شده است. وقتی او را داخل حیاط و در جایی که بچههایش حضور دارند میبینم، بسیار برخورد سرد و حتی خشنی دارد و نزدیک نمیآید و به قول خودم مدام فِش و فوش میکند (شاید هم فحش میدهد). اما اگر او را در کوچه ببینم و یا در جایی که با بچههایش فاصله دارد، به من محبت میکند و خودش را هم لوس میکند. بار اول مجبور شدم از گربهای که داخل خیابان دیدم و رفتارش ۱۸۰ درجه با گربهی داخل حیاط فرق داشت عکس بگیرم و ببرم با عسل مقایسه کنم و ببینم آیا این گربه، همان عسل است یا خیر!
نمیدانم این رفتارش به خاطر حفاظت از فرزندانش است و بهخاطر این است که جایی که فرزندانش هستند، کمی رعایت میکند تا چشم و گوش فرزندانش باز نشود. البته این هفته به خاطر سرد شدن هوا، بچههایش را به محل گرمتری برده است اما هر روز جهت دریافت جیرهی غذاییاش به حیاط برمیگردد و صدایی شبیه قورقور قورباغه درمیآورد که گویا قصد دارد مسئول ارائه جیرهی غذایی را صدا کند.
البته شما در محلی که قرار است تنها باشید، لااقل موبایل را با خودتان نبرید و من هم فکر کنم به دوربین جداگانه نیاز پیدا میکنم. 🙂