

پس از اینکه نماد اعتماد الکترونیک برای یک وبسایت صادر شود، هر سه ماه یکبار باید آدرس پستی محل فعالیت سایت، تایید شود. روش تایید به این شکل است که نامهای حاوی یک کد عددی به آدرس محل استقرار سایت ارسال میشود و مسئول مربوطه در آن سایت میبایست کد را در داخل سامانهی اینماد (در حساب کاربری مربوط به سایت خودشان) وارد کند و از زمان درج کد تایید در این سامانه، آدرس محل کسبوکار وبسایت تا سه ماه تایید میشود و پس از سه ماه، این فرآیند تکرار میشود.
هدفم نوشتن در مورد اینماد و اینکه این روش قابل اعتماد است یا نیست، نمیباشد. بلکه دلیل نوشتنم، نامهای است که از سمت اینماد ارسال میشود و خط تای این نامه، بر روی کدی قرار گرفته که دلیل ارسال نامه بوده است و برخی اوقات منجر به ناخوانا شدن کد میشود. البته بار اول نیست که این مشکل پیش میآید بلکه همیشه، خط تای نامه بر روی کد قرار میگیرد.
همیشه با خودم میگویم که اگر من بودم، یا کد را یک خط پایینتر قرار میدادم و یا محل تای نامه را تغییر میدادم. من اگر بودم، حتی اگر برایم تعریف نمیکردند که چنین کاری باید انجام دهم، خودم پیشنهاد انجامش را مطرح میکردم.
وقتی به مسیر شغلیام نگاه میکنم، حتی در زمانی که برای دیگران کار میکردم و حقوق زیادی هم دریافت نمیکردم، همیشه به زعم خودم، کارم را باکیفیت را انجام میدادم. چند سال قبل، لازم بود که ۳۰۰ عدد سررسید را برای مشتریان شرکتی که در آن کار میکردم، ارسال کنم. میبایست آنها را در یک پاکت حبابدار قرار دهم و آدرسِ گیرندهها را که هر ۲۰ عدد از آن در یک کاغذ A4 چاپ شده بود، برش دهم رو بر روی پاکت بچسبانم. پاکت حبابدار، خودش چسب داشت اما حس کردم که چسبندگی لارم را ندارد و ممکن است در طی مسیر، چسبش باز شود و لذا علاوه بر چسب خود پاکت، چسب نواری هم بر روی آن زدم. و آدرسها را با دقت زیادی برش میدادم که لبههای کاغذش صاف باشد.
شاید اگر این موارد را رعایت نمیکردم (و ملزم به رعایت کردنش هم نبودم) مشکلی در کوتاه مدت پیش نمیآمد. اما رعایت همین موارد کوچک بود که باعث شد آنهایی که یک زمانی برایشان کار میکردم، زمانی که قطع همکاری میکردیم، همیشه با من در تماس باشند و و از حال و روز و اوضاع کارم بپرسند و مرتب برایم پیشنهاد همکاری داشته باشند و همیشه لطف آنها شامل حال من شود.
در آن زمان (و البته اکنون) به این فکر نمیکردم که این کار را برای چه کسی و چه شرکتی انجام میدهم و یا چه مبلغی بابتش دریافت میکنم. به این فکر میکردم که
من دارم این کار را انجام میدهم و من همیشه خروجی کارِ من باید در حدی که توانم است، باکیفیت باشد.
شاید مشکلات مملکت با جابجا کردن خط تای یک نامه یا با جابجا کردن محل قرارگیری کد موجود در آن نامه، حل نشود، اما من کارِ باکیفیتتری انجام میدهم و مسیر شغلی من را، قطعا انجام کارهای کوچکی که کمی بیشتر از وظیفهام هستند، به کلی تغییر میدهند و مسیر هموارتر و درخشانتری را برایم رقم میزند.
یقین دارم که اگر ۱۰۰ وظیفهی شغلی و شرح وظایف برای من تعیین کردهاند، انجام آن ۱۰۰ کار، فقط باعث دریافت حقوقم و شاید اخراج نشدم شود. اما انجام آن کارها، باکیفیتِ خوب و همچنین حتی انجام یک کار بیشتر از آن ۱۰۰ کار، باعث رشد و پیشرفت من خواهد شد و به قطعا به چشم میآیم و سرآمد میشوم. و این به چشم آمدن و سرآمد شدن، نه فقط برای کارمندان، بلکه برای افراد دارای شغل آزاد نیز مفید خواهد بود. چه مخاطبم کارفرما باشد چه مدیرم باشد و چه مشتریهای کسبوکار خودم باشند.
3 دیدگاه ها. دیدگاه جدید بگذارید
بسیار عالی بود بهداد جان.
بهداد عزیز،
این نوشتهات من رو یاد یه کتاب فوقالعاده افتاد که سعی کردم من هم در حد توانم به اون پایبند باشم: کتاب ثروتمندترین مرد بابل.
یادم نیست دقیقاً چه جملهای به کار برد ولی مفهومش رو خوب یادمه. میگفت بهتره توی هر موقعیتی هستیم، تمام تلاشمون رو بکنیم و بهترینِ خودمون رو نشون بدیم. در اون شرایط، باید مطمئن باشیم که کارهامون به چشم میاد و ارزش ما رو حتماً میدونند.
جدیداً دارم سعی میکنم همینطوری باشم و اگر کاری پیش اومد، اینطوری انجام بدم نه صرفاً از سر انجام وظیفه و رفع تکلیف.
مطلبی هم راجع به خرکاری از شاهین کلانتری خونده بودم که در کنار اون کتاب، این نوشته هم یادم افتاد.
این سه در کنار هم برای من بسیار شیرین بود.
ممنونم از نوشتن این تجربۀ ارزشمندت برای جوانِ جویای نامی مثل من 🙂
شاد باشی.
عاشق این وبسایت شدم من.عالی هستید شما