Instagram
RSS
  • صفحه نخست
  • وبلاگ
  • مرامنامه
  • درباره‌ی من
  • تماس

من، باران نیستم.

اکتبر 8, 2017تمام نوشته‌ها, روزنوشته2 دیدگاه هابهداد مبینی

مدتی قبل، جمله‌ای از گراهام گرین را در آرشیوی که از جملات دارم دیدم و برایش مطلبی را به صورت خلاصه در اکانت اینستاگرامم نوشتم و دوست داشتم که در اینجا کامل‌تر بنویسم و در موردش صحبت کنم و صحبت کنیم.

هیچوقت باورمان نمی‌شود که شاید آنقدر که دیگران به چشم ما مهم هستند، ما برایشان مهم نباشیم. گراهام گرین

We never get accustomed to being less important to other people than they are to us.  Graham Greene

برخی افراد اعتقاد دارند که محبت کردن، باید مثل بارش باران باشد. یعنی موقع باریدن، نبینی که بر سر چه کسی و در چه جایی می‌باری. یا می‌گویند که اگر برای محبت کردن به دیگران و یا ارزش قائل شدن برای آنها، فکر این باشی که برایت جبرانش کنند، محبت نمی‌کنی، بلکه معامله می‌کنی.

اینکه منظورم از جبران چیست، نیاز به باز کردن بحث دارد که در ادامه می‌گویم.

باران، ظرفیت محدودی ندارد. یا لااقل محدودیت‌هاش کمتر از من است. اما منی که انسانم، ظرفیت بسیار محدودی دارم.

  • عمرم محدود است.
  • زمانم محدود است.
  • سرمایه‌ام محدود است.
  • دانشم محدود است.
  • حتی اعصاب و روانم محدود است.

یک معلم، شاید برای خودش مهم نباشد که به یک فرد سالم درس بدهد یا فردی که مشکلات ذهنی حادی دارد و حتی ممکن است به معلمش آسیب برساند و قطعا درس دادن معلم و وقت گذاشتن معلم برای نفر دوم، برای خود آن فرد نیز سودی ندارد.

چرا این معلم نباید به کسی تدریس کند که درس را می‌فهمد و براش مفید است؟ که هم معلم ببیند که درسش اثر داشته و هم شاگردش پیشرفت کند.

آیا محبت را نمی‌شود با چنین مواردی مقایسه کرد؟ آیا همین که شاگرد درس را متوجه می‌شود و رشد می‌کند و موفق می‌شود، جبران زحمات معلم نیست؟ این خودش نوعی جبران محبت معلم نیست؟

محبتی که سبب نزدیکی نشود، سبب محکم‌تر شدن پیوند دوستی‌ها نشود، روابط کاری را گسترش ندهد، محبتی که درک نشود، دلیل انجامش چیست؟ آیا محبتی که از من به دنیا صادر شده، به هدر نرفته؟

شاید بگویید: خودت حس بهتری را تجربه کرده‌ای. اما من در جواب می‌گویم: همیشه هزاران راه و کار برای تجربه‌ی این حس خوب وجود داشته و دارد. حتی همیشه راه‌های بهتری و افراد بهتری برای محبت کردنی که قرار است جبران نشود، وجود دارد.

شاید بگویید: تو نیکی می‌کن و در دجله انداز …. من در جواب می‌گویم: فکر نمی‌کنم نیکی کردن و محبت کردن به هر کسی و ارزش قائل شدن برای هر کسی، در دجله انداختن باشد. و البته اعتقادی به کارما نیز به شکلی که اکثرا به آن اعتقاد دارند، ندارم. مثلا اینکه اگر کسی به من ۱ هزار تومان ضرر بزند، فردایش به ماشینش ۱۰ هزار تومان آسیب می‌رسد، یا اگر من ۱ هزار تومان به کسی آسیب بزنم، چند سال بعد به من ۱۰۰ هزار تومان آسیب می‌رسد، یا اگر من درست رانندگی کنم باعث می‌شود که خودم و یا عزیزانم آسیبی از جانب کسانی که درست رانندگی نمی کنند نبینند و … / ترجیح می‌دهم به جای اعتقاد به وجود چنین کارمایی که با عقل و منطق جور در نمی‌آید و قابل دیدن نیست و فرمول بسیار پیچیده‌ و نامشخصی دارد و قطعی هم نیست، یه همان بهشت و جهنم اعتقاد داشته باشم که به نظر من همین مشخصات را دارند. اما از آنجایی که فعلا بهشت و جهنم را ندیده‌ام و نمی‌دانم محاسبه در آنها چگونه است، ترجیحم این است که پرونده‌هایی که می‌توانم در همین دنیا مختومه‌شان کنم را به دنیای دیگری حمل نکنم و تا آنجا که می‌توانم، سعی کنم پرونده‌ای باز نشود که بخواهد بعدا رسیدگی شود.

آیا من باید بدون توجه به رفتار آدمها با خودم، بدون هیچ سبک سنگین کردنی، برایشان ارزش قائل باشم؟ به آنها محبت کنم؟ برایشان وقت بگذارم؟

  1. آیا اگر من برای دوستم و یا همکارم، از کارم زدم و برایش وقت گذاشتم، اگر در شرایطی که من نیاز داشتم، آن فرد از کارش برای من نزد، من قبلا اشتباه کرده‌ام؟
  2. آیا وقتی من ۱۰۰ کیلومتر مسافت را طی می‌کنم تا به مهمانی که دوستم مرا دعوت کرده بروم اما در موقع مهمانیِ من، با آوردن بهانه‌های واهی و حتی با وجود فاصله ۵ کیلومتری به آنجا نیاید، من قبلا اشتباه کرده‌ام؟
  3. آیا اگر من در کارم با یک شرکت یا سازمان، خوش حساب بوده‌ام اما بعدا متوجه شده‌ام که برخی افرادی که به خوش حسابی من نبوده‌اند، محصولات را با قیمت کمتری از آن سازمان دریافت کرده‌اند و یا پروژه‌های سودآورتری از آنها گرفته‌اند، من قبلا اشتباه کرده‌ام؟
  4. آیا اگر من یک پروژه را به دلیل اهمیتش برای کارفرمایم، بسیار دقیق و باصبر و حوصله و مصرف کردن بهترین مواد و متریال انجام داده‌ام اما در هنگام تسویه، از نظر دریافت دستمزد اذیت شده‌ام و یا مبلغی کمتر از آنچه که صحبتش شده بود را به من پرداخته‌اند، آیا من قبلا اشتباه کرده‌ام؟

و یا سئوالاتی مثل:

  1. آیا اینکه من به سئوالاتی که می‌توان به راحتی جوابش را در گوگل پیدا کرد، پاسخ نمی‌دهم و پرسشگر را به فلان سایت ارجاع می‌دهم که اطلاعات بهتری و کامل‌تری دریافت کند و من نیز به سئوالاتی برسم که جوابشان به راحتی در اینترنت پیدا نمی‌شود، مصداقی از محبت نکردن و ارزش قائل نشدن برای افراد است؟
  2. آیا اینکه مطلبی با عنوان همیشه حق با مشتری نیست و مشتری، ارباب نیست می‌نویسم، بدین معنی است که برای انسانها ارزش قائل نیستم؟
  3. آیا اگر زمانی که یکی از دوستانم مشکل مالی دارد (و این دوستی هیچ نکته‌ی مثبتی برای من نداشته) و این مشکل مالی او همیشگی و ناشی از نحوه کار کردن و ذات اوست و فرضا با ۱۰۰ هزار تومان مشکلش حل می‌شود (تا رسیدن مشکلی بعدی او) و من ترجیح می‌دهم اگر قرار بر از دست دادن ۱۰۰ هزار تومان باشد، این مبلغ را به یک موسسه خیریه پرداخت کنم، آیا این مصداق ارزش قائل نبودن برای اطرافیانم است؟
  4. آیا وقتی که می‌بینم یک کسب‌وکار، فعالیتش سالم نیست و در کارش ایرادی وجود دارد و لذا به سئوالات آنها پاسخ نمی‌دهم و یا از حضور یافتن در محل آنها جهت صحبت و مشاوره خودداری می‌کنم، آیا این ارزش قائل نشدن برای افراد است؟ آیا این خود بزرگ بینی است؟  (البته بگذریم که از نظر من، پایبند بودن به ارزشها، فقط در زمانی که کوچک هستی و دنبال راهی برای بزرگ شدن می‌گردی، امتیاز و ارزش بالاتری دارد.)
  5. آیا وقتی که می‌دانم فردی که به عنوان یک فقیر در چهارراه به من مراجعه می‌کند، در حال نقش بازی کردن است و بارها ترفندهای مختلفی از او شاهد بوده‌ام و او را از خود می‌رانم، به این معنی است که بی‌احساس و مغرور هستم و برای انسان‌ها ارزش قائل نیستم؟

و اصلا لازم است که من علت برخی رفتارهایم را برای دیگران توضیح دهم تا برداشت اشتباه از من نداشته باشند؟ – خودم چنین چیزی را لازم نمی‌دانم. چرا که آنهایی که در زندگی من حضور دارند و حضوری موثر و مفید دارند، شناخت کافی از من دارند و نیازی به توضیح ندارند و برای سایر افراد نیز نیازی به توضیح وجود ندارد.

نتیجه‌ای که فعلا به آن رسیده‌ام:

شأن من همانی بوده که انجام داده و خواهم داد. من نمی‌توانم به شکل دیگری زندگی کنم. نمی‌توانم‌ ارزشی که برای دیگران قائل هستم را کم کنم تا شبیه خود آنها باشم،

پس،

سعی می‌کنم که روندهای رفتاریِ افرادی که با من در تماس هستند را رصد کنم و با چشمِ باز نگاه کنم و همیشه برخی از اطرافیانم را با افراد جدیدی که بیشتر می‌پسندم، جایگزین کنم. چه در زمینه‌ی دوست چه آشنا، چه همکار، چه کارفرما، چه پیمانکار و … / به نظرم اگر اکنون، تمام افرادی که از دوران دبستان و دبیرستان و دانشگاه با آنها آشنا شده‌ام و به نوعی دوست من بوده‌اند، در زندگی من حضور داشته باشند، بعید است که من انسانی باشم که ارزش‌هایم و استانداردهایم مشخص شده باشد. البته اگر نگه داشتن دوستان فراوان، فارغ از کیفیتِ دوستی و کیفیت خود آنها، از ترس تنهایی و تنها ماندن نباشد.

البته این را هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم که وقتی در مورد یک پیمان صحبت می‌کنیم ( مثل پیمان زناشویی، پیمان دوستی، پیمان همکاری) آن چیزی که به خاطرش پیمان بستیم، اهمیت دارد. برای حفظ پیمانِ زناشویی، لازم است من و همسرم از برخی نکات منفی یکدیگر چشم پوشی کنیم تا آن پیمان، برقرار بماند. اینجا فقط من یا فقط او مهم نیست، بلکه پیمان زناشویی است که مهم است. اگر من و فردی با یکدیگر پیمان دوستی می‌بندیم، برای حفظ آن پیمان، می‌بایست از برخی نکات و ایرادات چشم‌پوشی کرد. البته اگر این پیمان زناشویی یا دوستی یا کاری یا عاطفی، برای تمام افراد دخیل در آن، مفید است.

و یا مثلا اگر دوستی دارم که بدقول است و عموما در قرارهایش تاخیر دارد اما پیمان دوستی من با او، برایم مفید است و من نیز برای او مفید هستم، به جای اینکه من به آدمی بدقول تبدیل شوم و دیر کردن‌های او را جبران کنم، خصوصیت خود را به عنوان یک فرد خوش قول حفظ کنم و اگر او تاخیر دارد، مدت زمان انتظار را صرف کارهای عقب افتاده کنم و یا آهنگی گوش کنم و کتابی بخوانم و برای حفظ پیمان دوستی، این نکته‌ی منفی او را نادیده بگیرم و از سر بگذارنم.

اما

قرار نیست فقط من باشم که از نکات منفی طرف مقابلم، چشم‌پوشی می‌کنم. فقط من باشم که برای طرف مقابلم وقت می‌گذارم و ارزش قائل هستم. که چنین رفتاری، به شدت آسیب‌زننده است و به نظرم اصلا پیمان مفید و سازنده و مثبتی وجود ندارد که لازم باشد حذف شود.

 

پی‌نوشتِ مفیدتر از متن فوق:

در مورد کارما و به صورت کلی، مکافات اعمال در این دنیای مادی و در آن دنیای معنوی، صحبت‌های آقای مصطفی ملکیان را بسیار دوست دارم. فایل صوتی صحبت‌های ایشان را برایتان می‌گذارم که اگر تمایل داشتید، دانلود کرده و گوش کنید.

⇐ دانلود فایل صوتی در مورد واکنشِ هستی به رفتارهای ما – مصطفی ملیکان – حجم: ۴ مگابایت – مدت زمان: ۱۷ دقیقه.

 

برچسب ها: چروند, قوانین زندگی و کسب و کار
بهداد مبینی
https://behdadmobini.com
با علاقه‌ای عمیق به ساختن و رشد دادن کسب‌وکارها، تلاش من همیشه بر ایجاد ارزش پایدار متمرکز بوده است. در مسیر حرفه‌ای‌ام، موقعیت‌های شغلی متنوعی را تجربه کرده‌ام تا دید جامع‌تری نسبت به رشد سازمانی و تصمیم‌سازی مدیریتی پیدا کنم. در حال حاضر به عنوان مدیر ارشد مارکتینگ در دیجی‌کالا مشغول به فعالیت هستم.
نوشته قبلی دو پیام برتراند راسل برای آیندگان نوشته بعدی حفظ نسبت سرمایه در نوسان ارز، در فعالیتی که به آن مشغولیم

مقالات مرتبط

ابزار نگارش، در شکل‌گیری افکار ما نقش دارد.

می 14, 2018بهداد مبینی
شبکه هرمی نتورک مارکتینگ

کارآفرینی در شبکه‌های هرمی و نتورک مارکتینگ

نوامبر 12, 2017بهداد مبینی
نوال راویکات

استارتاپ | نتورک مارکتینگ | ثروت سریع | مدت زمان لازم برای نتیجه گرفتن از کسب‌وکار

سپتامبر 19, 2017بهداد مبینی

2 دیدگاه ها. دیدگاه جدید بگذارید

iZij
سپتامبر 17, 2025 9:35 ق.ظ

متن خیلی خوبی بود. قطعا ما به گستردگی باران نیستیم و محدودیت های خاص خودمان را داریم. موفقیت در کار به معنی توجه به خرج کردن منابعی مانند زمان، پول و سایر منابع مادی و معنوی میباشد. طبق تقویم جاری حدود هشت سال از این متن میگذرد ولی فقط یک دیدگاه در مورد آن وجود دارد. معمولا کسی از این منظر به زندگی نگاه نمیکند. تشکر از مقاله خوب شما!

پاسخ
نجمه عزیزی
اکتبر 16, 2017 11:35 ق.ظ

چقدر این مطلب به دلم نشست بهداد! من هم معلم هستم و به شدت از ریختن نیکی‌هایم در دجله خسته شده‌ام. نیکیها اگر نان باشند شاید به آدم هم نرسند به ماهیهای دجله برسند. اما آنچه من با عشق و شوق بی‌نظیر در حوزه کاریم میجویم و می‌یابم و سهیم میشوم وقتی درک و شنیده نمی‌شود بر باد می‌رود.
در بسیاری از اوقات ذهن من نسبت به آزمودن شیوه‌ای از تدریس برای ابد واکسینه می‌شود چون در جایی نامناسب و توسط شاگردانی به حد آن مطلب نرسیده بد جواب می‌گیرد. همت و شهامت رندانه‌ای برای یافتن دنیای خود خودم آرزوست. پاینده باشی برادر جان!

پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دسته‌بندی مطالب

در جریان باشید…

از انتشار مطالب جدید، اخبار و اطلاع‌رسانی‌ها باخبر شوید و مطالب مکمل را نیز دریافت نمایید.

در حال ثبت

متشکرم. ایمیل شما ثبت شد

نوشته‌های تازه

  • دورکاری یا حضوری؟ اکتبر 10, 2025
  • وقتی از یک تیم جدا می‌شی مارس 30, 2025
  • وقتی تأیید بی‌چون‌وچرا، قدرت رو به دیکتاتوری می‌کشونه نوامبر 11, 2024
  • شغل، آینده مالی، رشد شخصی نوامبر 5, 2024
  • نامرئی شدن دسامبر 31, 2019

آخرین دیدگاه‌ها

  • iZij در من، باران نیستم.
  • مسعود در شغل، آینده مالی، رشد شخصی
  • ابوالفضل میبدی در ابزار نگارش، در شکل‌گیری افکار ما نقش دارد.
  • نیکو در کارآفرینی در شبکه‌های هرمی و نتورک مارکتینگ
  • بهداد مبینی در شغل، آینده مالی، رشد شخصی

دوستان

> محمدرضا شعبانعلی

> متمم

> صالح سخندان

> ویداوین

> لیوان آینه ای

 

بایگانی‌ها

  • اکتبر 2025
  • مارس 2025
  • نوامبر 2024
  • دسامبر 2019
  • جولای 2019
  • آوریل 2019
  • آگوست 2018
  • جولای 2018
  • ژوئن 2018
  • می 2018
  • مارس 2018
  • فوریه 2018
  • ژانویه 2018
  • دسامبر 2017
  • نوامبر 2017
  • اکتبر 2017
  • سپتامبر 2017
  • آگوست 2017
  • جولای 2017
  • ژوئن 2017
  • مارس 2017

برچسب‌ها

internet marketing marketplace roustaee آموزش بازایابی در اینستاگرام ابزار instagram marketing ابزار بازاریابی در اینستاگرام ارزهای دیجیتال انتخاب هشتگ انتقاد اینترنت مارکتینگ اینستاگرام اینستاگرام مارکتینگ بازاریابی اینترنتی بازایابی در اینستاگرام بامیلو بیت کوین تجربه کاری تنهایی درآمد از اینترنت دیجیتال مارکتر دیجیتال مارکتینگ قوانین زندگی و کسب و کار مارکت‌پلیس محمدرضا شعبانعلی معرفی کتاب هشتگ چروند کسب درآمد از اینترنت
حقوق مادی و معنوی محتوای منتشر شده در این سایت متعلق به بهداد مبینی می‌باشد.